*دادگاه عشق*

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وکیلم دلم بود

 

و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان

 

قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن

 

 تو اعلام کرد پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ

 

کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم

 

و من گفتم به تو بگویند: 

*دوستت دارم*

نظرات 1 + ارسال نظر
شیما جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 15:02

سلاااااام
تبریک میگم
موندم چرا همه عاشقا با هم اند مثل تو،مریم،و چند تا دیگه از دوستام
فقط من این وسط دارم هلاک میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد